۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

در انتظار گل سرخي بودم

زماني با تكه اي نان سير مي شدم
و با لبخندي به خانه مي رفتم
اتوبوس هاي انبوه از مسافر را دوست داشتم
انتظار نداشتم كسي به من در آفتاب صندلي تعارف كند
در انتظار گل سرخي بودم

احمد رضا احمدي

هیچ نظری موجود نیست: