۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

برهوت حقيقت

در لطيفه اى از المان شرقي يك كارگر كاري در سيبرى پيدا ميكند، او ميداند كه سانسور چي ها همه نامه ها را مي خوانند به دوستانش مي گويد" بياييد يك رمز بگذاريم" اگر نامه من با مركب قرمز نوشته شده باشد سراسردروغ و اگر با نوشته ابي نوشته شده باشد راست است يك ماه بعد دوستانش نامه اى از او دريافت مي كنند كه با مركب ابي نوشته است " اينجا همه چيز عالي است مغازه پر غذا فراوان ،خانه ها بزرگ وگرم و نرم -سينما ها فيلم هاي غربي نمايش ميدهند و دختران روس براي دلبري صف كشيده اند اينجا فقط يك مشكل است و آن اين كه در سيبري خودكار قرمز پيدا نميشود.
اسلاوي ژيژك
برهوت حقيقت

۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

کوچه بن بست


افلاطون می گه: " اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشقه.
آخر هر بن بست حتما یه دیواری هست که میشه ازش رفت بالا

اگر هم دیوار نباشه حتما دری توی اون کوچه هست که میشه به امید باز شدن در, کلون در رو زد

این نوشته رو از وبلاگ تاج خورشید نقل کردم جملاتیکه بهم بسیار نیرو داد تو این دربدری و تنهائی
مرسی خانومی
http://tajekhorshid.persianblog.ir


۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

عاشق و باران

مي گويند ....
"باران كه مي بارد فقط عاشق ها و كرم ها بيرون مي آيند."
نميدانم آيا بايد عاشق بود يا كرم؟